دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 82 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 70 |
مقاله بررسی فرهنگ سکولاریزم و سکولاریزاسیون در 70 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست مطالب
فصل اول: واژه شناسی سکولاریزم و سکولاریزاسیون
ریشه لغوی.. ۳
معادل های واژه سکولار ؛ ۳
و نیز منشأ اشتقاق این واژه چیست ؟. ۴
معادل های فارسی.. ۵
تفاوت سکولاریزم و سکولاریزاسیون. ۷
تطور تاریخی اصطلاح سکولاریزم و سکولاریزاسیون. ۸
فصل دوم: تطورتاریخی شکل گیری مفهوم سکولاریزاسیون
در اندیشه مسیحی ـ غربی.. ۱۷
“ از مسیح (ع) تا مسیحیت ” ۲۰
“ از دنیوی شدن مسیحیت تا سکولاریزه شدن جامعه مسیحی . ” ۲۴
“ دنیوی شدن مسیحیت ” ۲۴
“ عرفی شدن جامعه مسیحی ” ۳۹
“ جوهر مستعد مسیحیت ” ؛ ۴۰
“ سرگذشت تاریخی مسیحیت ” ۴۲
“ منشاء نظریه حکومت سکولار در زمینه انجیلی ـ مسیحی ” ۴۳
قدرت دولت ، قدرت کلیسا ؛ ۴۳
“ برتری کلیسا بر حکومت ” ؛ ۴۵
“ دواعی برتری کلیسا بر حکومت ” ۴۶
۴)“طرح نظریه حکومت سکولار در زمینه انجیلی ـ مسیحی ” ۴۹
تلاش برای گذر از اندیشه نظام الهی – بشری ، به اندیشه نظام بشری” ۵۳
“ گسست الهیات و فرهنگ؛ ” ۵۸
(( پی نوشتها)) ۶۱
فصل اول
“ واژه شناسی سکولاریزم و سکولاریزاسیون ”
1) ریشه لغوی سکولاریزم
2) معادل های واژة سکولار
3) معادله ی فارسی
1-3- سکولاریزم
2-3- سکولاریزاسیون
3-3- سکولار
4) تفاوت سکولاریزم و سکولاریزاسیون
5) تطور تاریخی اصطلاح سکولاریزم و سکولاریزاسیون .
1) “ریشه لغوی”
واژة سکولار “Secular” برگرفته از اصطلاح لاتینی
2)معادل های واژة سکولار ؛
در زبانهای اروپایی ،بنا به تحققهای تاریخی متفاوت سکولاریزم ، اصطلاحات مختلفی شکل گرفته است . معروفترین اصطلاحی که بویژه در کشورهای پروتستان رواج یافته ، واژة Secularism است که بر گرفته از واژة لاتینی Saeculum ( به معنای نسلی از انسانها )می باشد. اما در کشورهای کاتولیک عبارت Laicite 1 به کار می رود . این واژه ریشه یونانی “ Laos ” به معنای مردم و Laikos به معنای عامه مردم در برابر طبقه کاهنان و روحانیان ، اشتقاق یافته است .
دو اصطلاح “ سکولار ” و “ لائیک ” ، چه در زبان فارسی و چه در زبانهای اروپایی ، در بسیاری از موارد به صورت مترادف به کار برده می شوند . هر چندکه اصطلاح سکولار اعم از لائیک می باشد و برای آن معنایی وسیع تر از لائیک در نظر می گیرند .
برخی ،در مقایسه با واژة لاتینی “ Saecularis ” ، اصطلاح آلمانی “ Weltlich ” به معنای “ دنیوی ” یا “ این جهانی ” را معادلی برای اصطلاح Secular ، و همینطور اصطلاح “ Veweltichen ” به معنای “ دنیوی کردن ”یا “ این جهانی کردن ” را معادلی برای اصطلاح “ Secularization ” قرار دادند.2
در فرهنگ زبان و ادبیات عرب ، سکولاریزم به “ علمانیت ” ترجمه گشته است . البته باید خاطرنشان نمود که علی رغم قطعیتی که در زبان عربی در مورد علمانیت به عنوان معادل سکولاریزم ـ و نیز علمنه در برابر سکولاریزاسیون 3 وجود دارد ، اما در این میان دوابهام جدی در کار است که هنوز راه حل قطعی و مورد اتفاقی نیافته است : 1- برای نخستین بار چه کسی این اصطلاح را در فرهنگ و ادبیات عرب وارد ساخت ؟
2ـ و نیز منشأ اشتقاق این واژه چیست ؟
پاسخ به دو ابهام فوق ، مورد بررسی این مبحث نمی باشد زیرا زبان شناسان و علمای عرب پاسخهای متعدد و گوناگونی در این باره ارائه نمودند و به یک راه حل قطعی و مسلم دست نیافتند . این مطلب که آیا علمانیت از علم برگرفته شده و به نوعی معنای Scientism در آن ، تصمین شده است ، یا اینکه از عالم برگفته شده و با حذف الف به علمانیت تبدیل شده است ، میان زبان شناسان عرب به تواقی کلی دست نیافته است از اینرو در ادبیات عرب مبدأ و منشأ این واژه نیز مانند بسیاری از اصطلاحات دیگر همچنان نامعلوم می ماند .
بنا به عقیده برایان ویلسون 2 ، بر اساس وجوه کارکردی اصطلاح سکولاریزم و سکولاریزاسیون تعابیر دیگری نیز می توان از آنان داشت ، وی می گوید :“ تعابیر دیگر و کمابیش محدودتری که به برخی از تحولات سکولاریزم و فرایندسکولاریزاسیون اشاره دارند ، عبارتند از :
تقدس زدایی 3 ، غیر روحانی کردن 4 ، و مسیحیت زدایی5 .6
خصوصی شدن دین 7 ، به حاشیه رانده شدن دین ، تبدیل شدن دین به نوعی فعالیت و سرگرمی اوقات فراغت ، نیز از مفاهیمی هستند که گاه از سوی جامعه شناسان دین به عنوان معادلهایی برای اطصلاح ارائه شده اند . 8
3) “ معادل های فارسی ”
در مورد برابر نهادة فارسی سکولاریم ، قطعیتی وجود ندارد و همچنان نویسندگان و اندیشمندان ایرانی برای رساندن این مفهوم از تعابیر متعددی استفاده می کنند . به اختصار به چند نمونه از این تعابیر اشاره می کنیم .
1- “ سکولاریزم ” ؛
2- “ دنیا پرستی و اعتقاد به اصالت امور دنیوی ، غیر دین گرایی ، نادینی گری ، دنیویت ، نادینی ، دین زدایی ، این دنیایی و غیر مذهبی ، دنیاگرایی ، گیتیانه ( در برابر مینوی یا اخروی) ” .
برخی نیز ترجمة “ این جهانی ” را برای اصطلاح سکولاریزم بکار می برند . 2 و همینطور در نظر برخی دیگر از نظریه پردازان “ علمی بودن ” یا “ علمی شدن ” ، دقیق ترین ترجمة سکولاریزم است .3
2-“ سکولاریزاسیون ” :
رایج ترین معادل فارسی واژة سکولاریزاسیون “ جدا انگاری دین و دنیا ” 4 است . اما در تعابیر دیگر اصطلاح نیز بصورتهای مختلف ترجمه شده است از آن جمله؛ غیر دینی
شدن ، دنیوی ، نامقدس شدن ، از قید کشیشی یا رهبانیت رها شدن ، دنیا پرست شدن و مادی شدن 2 که وجه مشترک همه آنها قداست زدایی و دین زدایی است . اما با وجود تمام این تعابیر متعدد و گوناگون ،بنظر می رسد که اصطلاح “ عرفی شدن ” در برابر سکولاریزاسیون و “ عرفی گروی ” در برابر سکولاریزم در حال تمکن یافتن است . و در رساله فوق نیز ، هر جا که از سکولاریزم و سکولاریزاسیون ، نام برده می شود ، مرا همان “ عرفی گروی ” و “ عرفی شدن ” می باشد . 3
3ـ “ سکولار ”: 4
سکولار به کسی می گویند که علاقه و گرایشی به امور معنوی و مذهبی ندارد . 5 در زبان فارسی این واژه را به “ دنیوی ” ، “ مادی “ ، “ غیر دینی ” ، ‚ غیر مقدس ”، و “عرفی ” ترجمه کرده اند .
فصل دوم
“ تطورتاریخی شکل گیری مفهوم سکولاریزاسیون ”
در اندیشه مسیحی ـ غربی
عناوین :
1) از مسیح (ع) تا مسیحیت .
2) از دنیوی شدن مسیحیت تا عرفی شدن جامعه مسیحی؛
1-2- دنیوی شدن مسیحیت
الف) تحریر کتاب مقدس
ب) شکل گیری کلیسا
2-2- عرفی شدن جامعه مسیحی
الف ) جوهر مستعد مسیحیت
ب) سرگذشت تاریخی مسیحیت
3) منشأ نظریه حکومت سکولار ( عرفی ) در زمینه انجیلی ـ مسیحی
الف) قدرت دولت ، قدرت کلیسا
ب) برتری کلیسا بر حکومت
ج) دواعی برتری کلیسا بر حکومت
4) طرح نظریه حکومت سکولار در زمینه انجیلی ـ مسیحی
نظریه سنت توماس آکویناس در طرح حکومت عرفی
5) تلاش برای گذر از اندیشه نظام الهی ـ بشری ، به اندیشه نظام بشری
6) گسست الهیات و فرهنگ ؛ دریچه ای به سوی رنسانس
پی نوشت ها
چنانکه در مباحث گذشته تطور لغوی و معنایی سکولاریزاسیون و سکولاریزم وهمینطور تغییر و تحولات ناشی از آن ، بیان شد ، در مبحث کنونی نیز سعی بر آن است که به اجمال روند تاریخی بوجود آمدن این مفهوم نیز ، بررسی گردد . مفهوم سکولاریزاسیون که معنای عام و مورد منظور ازآن در رساله فوق ، همانا غیر قدسی شدن و عرفی شدن امور سیاسی و اجتماعی در غرب می باشد ، طی یک روند چند قرنه صورت پذیرفت .
رنسانس ، اصلاح مذهب ( جنبش پروتستانتیسم ) ، تفسیر نوین اندیشه دینی مسیحیت ، عصر روشنگری ، انقلابهای آمریکا و فرانسه ، پیدایش ناسیونالیسم و تبدیل امت مسیح به ملتهای مسیحی ،انقلاب صنعتی ، پیشرفت علوم طبیعی ، تکنولوژی ، رشد و تحول علوم پزشکی و علوم انسانی ، ظهور دموکراسی نوین ، ابزارهای جدید جنگ ، ارتباطات نوین ، برنامه بهداشت عمومی و آموزش همگانی ، نهضتهای جدید در فلسفه ـ هنر و مذهب ، مسأله حقوق بشر و. . . همگی اینها از عوامل بسیار مهم پدیدة سکولاریزم در جوامع غربی می باشند . و در پرتو چنین عوامل و تحولاتی است که ادعا می شود انسان نوین ، متولد شده و جهان جدید سکولار حاصل آمده است . 2
ایدئولوژی سکولاریزم ، با نظر به تمامی عوامل مذکور ، پدید آمده و در جهان غرب ریشه دوانیده است . اما آنچه که مهم است این است که علی رغم تمامی عوامل مذکوردر ایجاد فرهنگ سکولار ، ابتدا باید فهمید که بستر این عوامل مذکور چیست و در کجاست ؟ چنانکه از مباحث گذشته در باب فرایند سکولاریزاسیون آشکار است . این پدیده به لحاظ مفهومی ناظر به جوهر دین بوده و متأثر از بستر تاریخی ـ اجتماعی تحقق آن است و از طرفی نیز تعاریف و ادبیات موجود دربارة این مفهوم ، محدود بوده و از تجربه خاص غربی ـ مسیحی ، استنتاج شده است . لذا در شناخت دقیق این پدیده و دستیابی به یک تعریف دقیق و واقع نما از آن ، باید به این نکات توجه کافی مبذول داشت .
بسیاری از نظریه پردازان و جامعه شناسان دین نیز ، مفهوم سکولاریزاسیون را همبستة دین و بویژه دین مسیحیت دانسته اند واین امر به علت شدت بستگی میان تعریفی است که از دین دارند و با تعریفی که از سکولاریزاسیون می نمایند . ویلسون با مسلم دانستن همین نسبت است که می گوید :“ سکولاریزاسیون همان مسیحیت زدایی است .” 2
بنا به عقیدة برخی از این نظریه پردازان ، بسیاری از عوامل اجتماعی ـ اقتصادی ، در وقوع فرایند سکولاریزاسیون مؤثر بوده اند ؛ اما این عوامل بیشتر بر مسحیت تأثیر گذاشته اند تا بر دین بطور عام ، چرا که این عوامل ، گرایشهایی را تقویت می کنند که دردر ذات سنت مسیحی وجود داشته است .
حتی پیتر برگر نیز در این زمینه صراحتاّ معتقد است که “سنت مسیحی غرب ، تا چه اندازه توانسته است بذر سکولاریزم را در قلمرو خود بپراکند . ” 2 البته این بدان معنا نیست که مسیحیت ، گرایش ذاتی و خود بخودی ، به تحول در جهت سکولاریزم دارد . بلکه به این معناست که عواملی که باعث ایجاد پدیدة سکولاریزم شده اند ، گرایشهایی را تقویت و مطرح می کنند که در ذات سنت مسیحی وجود دارند . 3 حتی آن دسته از جامعه شناسان دین که عقلانیت جدید و به تبع آن صنعتی شدن و شهری شدن جوامع غری را علل بروز پدیده سکولاریزم می دانند ، نیز معتقر به جود گرایشات سکولاریستی در سنت مسیحی هستند . 4 چرا که خودمسیحیت اساساّ عقلانی شدن را در خود دارد . در مباحث آینده فصل کنونی ، سعی می کنیم که هر چند به اجمال به این مسائل اشاره کنیم .
1) “ از مسیح (ع) تا مسیحیت ”
تا کنون هیچ یک از منابع و مراجع ، مدعی بر این نیستند که عیسی ( ع) و مسیحیان نخست ، مدعی آوردن دین جدید بوده و یا نسخ شریعت موسی (ع) را اعلام داشته اند ، بلکه همگان بر این باورند که آنان دل نگران از بی روح شدن شرایع دینی ، مبلغین نجات از طریق ایمان به فیض الهی بوده اند . مسیحیان اولیه ، معتقد بودند که شریعتی بودن دین و انتظار نجات از طریق عمل به شرایع ، به معنای دریافت اجر و پاداش از خداوند در ازای عمل به دستوراتش است . این تلقی ، ایمان را به نوعی تجارت بدل می سازد که بابرداشت مسیحیان از خدای پدر مآب مغایرت دارد .
زندگی و تعالیم عیسی (ع) ، سراسر در کلمه محبت خلاصه می شد ، 2 یوضای 3 رسول در تأکید بر جوهر رسالت عیسی ، یعنی محبت و تقوا ، تنها همین عبارت مسیح راتکرار می کرد که : (( ای فرزندان من ، همدیگر را محبت نمایید . ))و نیز می گفت : اگر تنها همین یک جمله رعایت شود ، انسان را چیز دیگری لازم نیست .4 در میان اندیشمندان و مفسران دین مسیحیت ، مسائلی این چنین که بر عدم شریعتی بودن دین مسیح صحه می گذارند ، نظرات متعددی وجود دارد از جمله هگل در اینباره معتقد است :
“ از نظر مسیح ( ع) ، ارزش در آمادگی قلبی و درونی برای گرویدن به تقواست و نه در به جای آوردن ریاکارانة اعمالی ظاهری به نام شریعت ” .5 این رسالت عیسی را حتی نزدیکانش و حواریونش هم تا آخرین دقایق حیاتش ، درک نکردند واو را به خطا ، احیاء کنندة دولت اسرائیل دانستند. 6
پیروان و همراهان مسیح ( ع) در زمان حیاتش که از چند صد نفریهودی امی افزون نگردیدند، هیچگاه به عنوان متولیان دین جدید شناخته نشدند و در حالیکه تا مدتها نیز به عنوان شاخه ای از یهودیان مؤمن به مسیح به شمار می آمدند ، هیچ اصرار و تلاشی برای اثبات هویت مستقل آئین خویش به خرج ندادند . 2
آنچه از حیات سراسر رنج مسیح (ع) بر جای ماند ، تعدادی حواری و اندک یهودیانی بود که با مشاهده یا استماع شرح معجزات او ، در سلک پیروان و مریدان او در می آمدند و پیام محبت و تقوای 3 او را منتشر می ساختند ؛آنان مدعی بودند که مسیح در آخرین ظهورش پس از رستاخیز 4 ، پیروانش را موظف نمود تا پیامش را به اقصای ربع ملسکون برسانند . 5 این ابلاغ سنگ بنای همان مسیحیتی گردید که گفته می شود ، به تدریج از طریق رسولان و خصوصاّ پولس رسول شکل داده شد .
مقاله بررسی فرهنگ سکولاریزم و سکولاریزاسیون در 70 صفحه ورد قابل ویرایش
فصل اول
“ واژه شناسی سکولاریزم و سکولاریزاسیون ”
1) ریشه لغوی سکولاریزم
2) معادل های واژة سکولار
3) معادله ی فارسی
1-3- سکولاریزم
2-3- سکولاریزاسیون
3-3- سکولار
4) تفاوت سکولاریزم و سکولاریزاسیون
5) تطور تاریخی اصطلاح سکولاریزم و سکولاریزاسیون .
1) “ریشه لغوی”
واژة سکولار “Secular” برگرفته از اصطلاح لاتینی
2)معادل های واژة سکولار ؛
در زبانهای اروپایی ،بنا به تحققهای تاریخی متفاوت سکولاریزم ، اصطلاحات مختلفی شکل گرفته است . معروفترین اصطلاحی که بویژه در کشورهای پروتستان رواج یافته ، واژة Secularism است که بر گرفته از واژة لاتینی Saeculum ( به معنای نسلی از انسانها )می باشد. اما در کشورهای کاتولیک عبارت Laicite 1 به کار می رود . این واژه ریشه یونانی “ Laos ” به معنای مردم و Laikos به معنای عامه مردم در برابر طبقه کاهنان و روحانیان ، اشتقاق یافته است .
دو اصطلاح “ سکولار ” و “ لائیک ” ، چه در زبان فارسی و چه در زبانهای اروپایی ، در بسیاری از موارد به صورت مترادف به کار برده می شوند . هر چندکه اصطلاح سکولار اعم از لائیک می باشد و برای آن معنایی وسیع تر از لائیک در نظر می گیرند .
برخی ،در مقایسه با واژة لاتینی “ Saecularis ” ، اصطلاح آلمانی “ Weltlich ” به معنای “ دنیوی ” یا “ این جهانی ” را معادلی برای اصطلاح Secular ، و همینطور اصطلاح “ Veweltichen ” به معنای “ دنیوی کردن ”یا “ این جهانی کردن ” را معادلی برای اصطلاح “ Secularization ” قرار دادند.2
در فرهنگ زبان و ادبیات عرب ، سکولاریزم به “ علمانیت ” ترجمه گشته است . البته باید خاطرنشان نمود که علی رغم قطعیتی که در زبان عربی در مورد علمانیت به عنوان معادل سکولاریزم ـ و نیز علمنه در برابر سکولاریزاسیون 3 وجود دارد ، اما در این میان دوابهام جدی در کار است که هنوز راه حل قطعی و مورد اتفاقی نیافته است : 1- برای نخستین بار چه کسی این اصطلاح را در فرهنگ و ادبیات عرب وارد ساخت ؟
2ـ و نیز منشأ اشتقاق این واژه چیست ؟
پاسخ به دو ابهام فوق ، مورد بررسی این مبحث نمی باشد زیرا زبان شناسان و علمای عرب پاسخهای متعدد و گوناگونی در این باره ارائه نمودند و به یک راه حل قطعی و مسلم دست نیافتند . این مطلب که آیا علمانیت از علم برگرفته شده و به نوعی معنای Scientism در آن ، تصمین شده است ، یا اینکه از عالم برگفته شده و با حذف الف به علمانیت تبدیل شده است ، میان زبان شناسان عرب به تواقی کلی دست نیافته است از اینرو در ادبیات عرب مبدأ و منشأ این واژه نیز مانند بسیاری از اصطلاحات دیگر همچنان نامعلوم می ماند .
بنا به عقیده برایان ویلسون 2 ، بر اساس وجوه کارکردی اصطلاح سکولاریزم و سکولاریزاسیون تعابیر دیگری نیز می توان از آنان داشت ، وی می گوید :“ تعابیر دیگر و کمابیش محدودتری که به برخی از تحولات سکولاریزم و فرایندسکولاریزاسیون اشاره دارند ، عبارتند از :
تقدس زدایی 3 ، غیر روحانی کردن 4 ، و مسیحیت زدایی5 .6
خصوصی شدن دین 7 ، به حاشیه رانده شدن دین ، تبدیل شدن دین به نوعی فعالیت و سرگرمی اوقات فراغت ، نیز از مفاهیمی هستند که گاه از سوی جامعه شناسان دین به عنوان معادلهایی برای اطصلاح ارائه شده اند . 8
3) “ معادل های فارسی ”
در مورد برابر نهادة فارسی سکولاریم ، قطعیتی وجود ندارد و همچنان نویسندگان و اندیشمندان ایرانی برای رساندن این مفهوم از تعابیر متعددی استفاده می کنند . به اختصار به چند نمونه از این تعابیر اشاره می کنیم .
1- “ سکولاریزم ” ؛
2- “ دنیا پرستی و اعتقاد به اصالت امور دنیوی ، غیر دین گرایی ، نادینی گری ، دنیویت ، نادینی ، دین زدایی ، این دنیایی و غیر مذهبی ، دنیاگرایی ، گیتیانه ( در برابر مینوی یا اخروی) ” .
برخی نیز ترجمة “ این جهانی ” را برای اصطلاح سکولاریزم بکار می برند . 2 و همینطور در نظر برخی دیگر از نظریه پردازان “ علمی بودن ” یا “ علمی شدن ” ، دقیق ترین ترجمة سکولاریزم است .3
2-“ سکولاریزاسیون ” :
رایج ترین معادل فارسی واژة سکولاریزاسیون “ جدا انگاری دین و دنیا ” 4 است . اما در تعابیر دیگر اصطلاح نیز بصورتهای مختلف ترجمه شده است از آن جمله؛ غیر دینی
شدن ، دنیوی ، نامقدس شدن ، از قید کشیشی یا رهبانیت رها شدن ، دنیا پرست شدن و مادی شدن 2 که وجه مشترک همه آنها قداست زدایی و دین زدایی است . اما با وجود تمام این تعابیر متعدد و گوناگون ،بنظر می رسد که اصطلاح “ عرفی شدن ” در برابر سکولاریزاسیون و “ عرفی گروی ” در برابر سکولاریزم در حال تمکن یافتن است . و در رساله فوق نیز ، هر جا که از سکولاریزم و سکولاریزاسیون ، نام برده می شود ، مرا همان “ عرفی گروی ” و “ عرفی شدن ” می باشد . 3
3ـ “ سکولار ”: 4
سکولار به کسی می گویند که علاقه و گرایشی به امور معنوی و مذهبی ندارد . 5 در زبان فارسی این واژه را به “ دنیوی ” ، “ مادی “ ، “ غیر دینی ” ، ‚ غیر مقدس ”، و “عرفی ” ترجمه کرده اند .
فصل دوم
“ تطورتاریخی شکل گیری مفهوم سکولاریزاسیون ”
در اندیشه مسیحی ـ غربی
عناوین :
1) از مسیح (ع) تا مسیحیت .
2) از دنیوی شدن مسیحیت تا عرفی شدن جامعه مسیحی؛
1-2- دنیوی شدن مسیحیت
الف) تحریر کتاب مقدس
ب) شکل گیری کلیسا
2-2- عرفی شدن جامعه مسیحی
الف ) جوهر مستعد مسیحیت
ب) سرگذشت تاریخی مسیحیت
3) منشأ نظریه حکومت سکولار ( عرفی ) در زمینه انجیلی ـ مسیحی
الف) قدرت دولت ، قدرت کلیسا
ب) برتری کلیسا بر حکومت
ج) دواعی برتری کلیسا بر حکومت
4) طرح نظریه حکومت سکولار در زمینه انجیلی ـ مسیحی
نظریه سنت توماس آکویناس در طرح حکومت عرفی
5) تلاش برای گذر از اندیشه نظام الهی ـ بشری ، به اندیشه نظام بشری
6) گسست الهیات و فرهنگ ؛ دریچه ای به سوی رنسانس
پی نوشت ها
چنانکه در مباحث گذشته تطور لغوی و معنایی سکولاریزاسیون و سکولاریزم وهمینطور تغییر و تحولات ناشی از آن ، بیان شد ، در مبحث کنونی نیز سعی بر آن است که به اجمال روند تاریخی بوجود آمدن این مفهوم نیز ، بررسی گردد . مفهوم سکولاریزاسیون که معنای عام و مورد منظور ازآن در رساله فوق ، همانا غیر قدسی شدن و عرفی شدن امور سیاسی و اجتماعی در غرب می باشد ، طی یک روند چند قرنه صورت پذیرفت .
رنسانس ، اصلاح مذهب ( جنبش پروتستانتیسم ) ، تفسیر نوین اندیشه دینی مسیحیت ، عصر روشنگری ، انقلابهای آمریکا و فرانسه ، پیدایش ناسیونالیسم و تبدیل امت مسیح به ملتهای مسیحی ،انقلاب صنعتی ، پیشرفت علوم طبیعی ، تکنولوژی ، رشد و تحول علوم پزشکی و علوم انسانی ، ظهور دموکراسی نوین ، ابزارهای جدید جنگ ، ارتباطات نوین ، برنامه بهداشت عمومی و آموزش همگانی ، نهضتهای جدید در فلسفه ـ هنر و مذهب ، مسأله حقوق بشر و. . . همگی اینها از عوامل بسیار مهم پدیدة سکولاریزم در جوامع غربی می باشند . و در پرتو چنین عوامل و تحولاتی است که ادعا می شود انسان نوین ، متولد شده و جهان جدید سکولار حاصل آمده است . 2
ایدئولوژی سکولاریزم ، با نظر به تمامی عوامل مذکور ، پدید آمده و در جهان غرب ریشه دوانیده است . اما آنچه که مهم است این است که علی رغم تمامی عوامل مذکوردر ایجاد فرهنگ سکولار ، ابتدا باید فهمید که بستر این عوامل مذکور چیست و در کجاست ؟ چنانکه از مباحث گذشته در باب فرایند سکولاریزاسیون آشکار است . این پدیده به لحاظ مفهومی ناظر به جوهر دین بوده و متأثر از بستر تاریخی ـ اجتماعی تحقق آن است و از طرفی نیز تعاریف و ادبیات موجود دربارة این مفهوم ، محدود بوده و از تجربه خاص غربی ـ مسیحی ، استنتاج شده است . لذا در شناخت دقیق این پدیده و دستیابی به یک تعریف دقیق و واقع نما از آن ، باید به این نکات توجه کافی مبذول داشت .
بسیاری از نظریه پردازان و جامعه شناسان دین نیز ، مفهوم سکولاریزاسیون را همبستة دین و بویژه دین مسیحیت دانسته اند واین امر به علت شدت بستگی میان تعریفی است که از دین دارند و با تعریفی که از سکولاریزاسیون می نمایند . ویلسون با مسلم دانستن همین نسبت است که می گوید :“ سکولاریزاسیون همان مسیحیت زدایی است .” 2
بنا به عقیدة برخی از این نظریه پردازان ، بسیاری از عوامل اجتماعی ـ اقتصادی ، در وقوع فرایند سکولاریزاسیون مؤثر بوده اند ؛ اما این عوامل بیشتر بر مسحیت تأثیر گذاشته اند تا بر دین بطور عام ، چرا که این عوامل ، گرایشهایی را تقویت می کنند که دردر ذات سنت مسیحی وجود داشته است .
حتی پیتر برگر نیز در این زمینه صراحتاّ معتقد است که “سنت مسیحی غرب ، تا چه اندازه توانسته است بذر سکولاریزم را در قلمرو خود بپراکند . ” 2 البته این بدان معنا نیست که مسیحیت ، گرایش ذاتی و خود بخودی ، به تحول در جهت سکولاریزم دارد . بلکه به این معناست که عواملی که باعث ایجاد پدیدة سکولاریزم شده اند ، گرایشهایی را تقویت و مطرح می کنند که در ذات سنت مسیحی وجود دارند . 3 حتی آن دسته از جامعه شناسان دین که عقلانیت جدید و به تبع آن صنعتی شدن و شهری شدن جوامع غری را علل بروز پدیده سکولاریزم می دانند ، نیز معتقر به جود گرایشات سکولاریستی در سنت مسیحی هستند . 4 چرا که خودمسیحیت اساساّ عقلانی شدن را در خود دارد . در مباحث آینده فصل کنونی ، سعی می کنیم که هر چند به اجمال به این مسائل اشاره کنیم .
1) “ از مسیح (ع) تا مسیحیت ”
تا کنون هیچ یک از منابع و مراجع ، مدعی بر این نیستند که عیسی ( ع) و مسیحیان نخست ، مدعی آوردن دین جدید بوده و یا نسخ شریعت موسی (ع) را اعلام داشته اند ، بلکه همگان بر این باورند که آنان دل نگران از بی روح شدن شرایع دینی ، مبلغین نجات از طریق ایمان به فیض الهی بوده اند . مسیحیان اولیه ، معتقد بودند که شریعتی بودن دین و انتظار نجات از طریق عمل به شرایع ، به معنای دریافت اجر و پاداش از خداوند در ازای عمل به دستوراتش است . این تلقی ، ایمان را به نوعی تجارت بدل می سازد که بابرداشت مسیحیان از خدای پدر مآب مغایرت دارد .
زندگی و تعالیم عیسی (ع) ، سراسر در کلمه محبت خلاصه می شد ، 2 یوضای 3 رسول در تأکید بر جوهر رسالت عیسی ، یعنی محبت و تقوا ، تنها همین عبارت مسیح راتکرار می کرد که : (( ای فرزندان من ، همدیگر را محبت نمایید . ))و نیز می گفت : اگر تنها همین یک جمله رعایت شود ، انسان را چیز دیگری لازم نیست .4 در میان اندیشمندان و مفسران دین مسیحیت ، مسائلی این چنین که بر عدم شریعتی بودن دین مسیح صحه می گذارند ، نظرات متعددی وجود دارد از جمله هگل در اینباره معتقد است :
“ از نظر مسیح ( ع) ، ارزش در آمادگی قلبی و درونی برای گرویدن به تقواست و نه در به جای آوردن ریاکارانة اعمالی ظاهری به نام شریعت ” .5 این رسالت عیسی را حتی نزدیکانش و حواریونش هم تا آخرین دقایق حیاتش ، درک نکردند واو را به خطا ، احیاء کنندة دولت اسرائیل دانستند. 6
پیروان و همراهان مسیح ( ع) در زمان حیاتش که از چند صد نفریهودی امی افزون نگردیدند، هیچگاه به عنوان متولیان دین جدید شناخته نشدند و در حالیکه تا مدتها نیز به عنوان شاخه ای از یهودیان مؤمن به مسیح به شمار می آمدند ، هیچ اصرار و تلاشی برای اثبات هویت مستقل آئین خویش به خرج ندادند . 2
آنچه از حیات سراسر رنج مسیح (ع) بر جای ماند ، تعدادی حواری و اندک یهودیانی بود که با مشاهده یا استماع شرح معجزات او ، در سلک پیروان و مریدان او در می آمدند و پیام محبت و تقوای 3 او را منتشر می ساختند ؛آنان مدعی بودند که مسیح در آخرین ظهورش پس از رستاخیز 4 ، پیروانش را موظف نمود تا پیامش را به اقصای ربع ملسکون برسانند . 5 این ابلاغ سنگ بنای همان مسیحیتی گردید که گفته می شود ، به تدریج از طریق رسولان و خصوصاّ پولس رسول شکل داده شد .