فایل شاپ

فروش مقاله،تحقیقات و پروژه های دانشجویی،دانلود مقالات ترجمه شده،پاورپوینت

فایل شاپ

فروش مقاله،تحقیقات و پروژه های دانشجویی،دانلود مقالات ترجمه شده،پاورپوینت

مقاله بررسی ایران در روزگار نو

مقاله بررسی ایران در روزگار نو در 14 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 31 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 14
مقاله بررسی ایران در روزگار نو

فروشنده فایل

کد کاربری 6017

مقاله بررسی ایران در روزگار نو در 14 صفحه ورد قابل ویرایش


فهرست مطالب


عنوان صفحه

مقدمه..................................................................................................................... 1

ایران در روزگار نو.............................................................................................. 3

نتیجه گیری ........................................................................................................... 9

تصاویر ................................................................................................................. 10

منبع........................................................................................................................ 14




مقدمه‌ای بر تحقیق تاریخ ایران در روزگار نو


تاریخ ایران تاریخی بس کهن است که با گذاشتن قرنها از آن و سپری کردن فراز و نشیب‌های بی‌شمار دارای قدمت و سابقه‌ای بس با ارزش است و جزء بزرگترین تمدنها در میان تمدنهای جهان باستان به شمار می‌آید.

تاریخ ایران علاوه بر نشیب‌های زیاد و فراوان دارای فرازهای بی‌شماری هم بوده است بطور مثال زمانیکه غرب در قرون وسطی دوران فترت خود را طی می کرد شرق (ایران) دارای فرهنگ و تمدن و ثروت و تفکر و… بوده است و این رونق تمدن و فرهنگ ایرانی که هنوز هم مورد بحث همگان و جهانیان است به همین دوران باز‌می‌گردد اما زمانیکه غرب پا پیش گذاشت و روبه رشد و ترقی نهاد ایران در اثر اشتباهات و غفلت گروهی از سردمداران و فرمانروایان حکومتهای متفاوت از غرب عقب ماند و از همان زمان پس روی کرد.

اگر بخواهیم علت‌های عقب‌ماندگی ایران را ریشه‌ یابی و وقایع تاریخی را تحلیل و بررسی کنیم با توجه بر آنچه در نتیجه تحقیق و بررسی سالیان متمادی اساتید بزرگ تاریخ و بزرگان این علم بدست آمده و از آثار پیشینان به جا مانده حاکی از علتهای متفاوتی است از جمله ‌آنها و مهمترینشان نوع حکومت ایران است که حکومتی استبدادی و دیکتاتوری بوده و فقط یک فرد بر جامعه سلطنت و حکومت می‌کرده در حالیکه در غرب جمهوری برقرار بود و حکومت دموکراسی بود و فرد به حکومت نمی‌رسید مگر با آراء مردم و حکومت مردم بر مردم در جامعه حاکم جاری بود.

در حالیکه نه فقط در ایران آن روزگار بلکه در ایران اواخر قرن بیستم و اوایل بیست ویکم هم فرد نه تنها رای نمی‌داد بلکه به عنوان بک انسان هم مورد توجه نبود.

این فقط یکی از علل بود ولی با ورق زدن تاریخ ایران چه تاریخ معاصر و چه تاریخ باستان به پیشینة این ایران عظیم پی خواهیم برد ولی افسوس که قدر و ارزش و تجربه‌ای که باید از این تاریخ گرفت حاکمان مطلقه و جبار شناخته نشد و بها داده نشده.

در این تحقیق چند صفحه‌ای به نزدیکترین وقایع از لحاظ زمانی به تاریخ کشورمان می‌پردازیم که هنوز هم آثار آن در جامعه وجود دارد.

با نگاهی اجمالی به تاریخ ادبیات کودکانه ایران به برخی وقایع تاریخ ایران از سال 1305 که مهم‌ترین وقایع آن روی کار آمدن وضاخان و ورود آمریکایی‌ها و اعمال نفوذ‌شان در سیاست ایران، ملی شدن صنعت نفت در ایران می‌پردازیم.

با پایان گرفتن نخستین جنگ جهانی، روزگار ایران رو به آشفتگی و نابه‌سامانی گذاشت. در سرزمین‌های دور از مراکز، گرایش‌های جدایی خواهانه از دولت پدید آمده بود.

این وضع منجر به ایجاد هرج ومرج و نابه‌سامانی در وضع اقتصادی و نا‌امنی شده بود.

در روسیه به تازگی انقلاب بلشویکی رخ داده بود و پی‌آمدهای آن ایران هم دچار کرده بود. دگرگونی در ساختار سیاسی ترکیه، عثمانی و تکه پاره‌شدن سرزمین‌های عربی اوضاع سیاسی خاورمیانه را بیش از پیش تیره می‌کرد.

به گفته ابراهیم مکی: اصلاح از راه عادی ممکن نبود فکر کودتا در سرهای اصلاح طلب دورمی‌زد و افکار آنها متوجه نیرویی بود تا از غیب فرا برسد و به این اوضاع آشفته و نابه‌سامان و ناامن جانی و مالی سامانی بدهد در همین زمان بودکه شخصیتهای بزرگی همچون آیت‌الله، مدرس، سیدضیاء سرداراسعد و نصرت‌الدوله به فکر کودتا افتادند.

در همین زمان رضاخان میر‌پنج افسر قزاق به یاری سید ضیاء الدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد که هر دو از عمال دولت انگلیس بودند برای سامان دادن به اوضاع پایتخت از قزوین حرکت کردند و سوم اسفند 1299 ش به تهران رسیدند.

احمدشاه قاجار این کودتا را به رسمیت شناخت، رضاخان را سردار سپه معرفی کرد، پنجم اسفند هم با نخست وزیر سید ضیاء الدین طباطبایی موافقت کرد.

کودتاچیان در پی اوضاع نابسامان به مردم نوید برقراری آرامش و امنیت دادند.

و نخست وزیر وقت برای به دست آوردن حمایت مردم با هماهنگی انگلیسی ها قرارداد 1919 م را لغو کرد.

رضاخان درسال 1300 وزیر جنگ شد و قدرت خود را گسترش داد و تمام آن را مشغول سرکوب شورش ها بود.

پس از انتخاب شدن رضاخان به سردار سپهی، احمدشاه به اروپا رفت و رضاخان مرد نخست سیاست شد، در اردیبهشت 1305 تاجگذاری کرد و تا 1320 هم پادشاه ایران ماند.

قبول رضاشاه از سوی مردم و به قدرت رسیدن وی نشاندهنده این بود که مردم خواهان حکومتی نیرومند و قوی هستند و با روی کار آمدن وی خواسته های اصلاح گرایانه وی بویژه قانونگرایانه روشنفکران به فراموشی سپرده شد و فقط امنیت کشور مورد توجه بود.

به روشنی و صراحت می توان گفت که نظام حکومتی این زمان، نظامی استبدادی است و همه تصمیم گیری ها به شخص شاه بستگی دارد و تمام پی آمدهای مثبت و منفی این دوره را باید در سایة شخصیت او مورد بررسی قرار داد.

پس برای تغییر یک نظام استبدادی سقوط آن کافی نبود و اقداماتی که از جمله انقلاب، فتنه، آشوب برای براندازی این حکومت انجام می شود فقط هرج و مرج و ناآرامی را به دنبال دارد. به طوریکه همان مردم (انقلابیون) استبداد را بر هرج و مرج ترجیح می دهند.

روی کار آمدن رضاخان مصادف با اهمیت نفت و نقش اساسی آن در تحولات سیاسی ایران و کشورهای عربی شد.
نتیجه گیری

آنچه از مطالب آمده در این چند صفحه می توانیم دریابیم این است که تاریخ ایران سعی در پیشرفت و توسعه خود انجام نداده شاید از نظر بزرگان و سردمداران حکومت این چنین نباشد و آنها اینطور بپندارند که تمام تلاششان سعی در ساختن ایرانی آباد از لحاظ اقتصادی اجتماعی و فرهنگی و … بوده اما نتیجة عملکردشان در طول قرنها پاسخی مغایر را به دست ما می دهد. البته با توجه به آنچه در کتاب تاریخ ادبیات ایران اثر آقای محمدی و خانم قائینی آنچه به نظر من می رسد و همیشه و همیشه توانسته علت عقب ماندگی ایران را و زمینه آن را فراهم آورد تکرار اشتباهات گذشتگان بوده است و نادیده گرفتن تجربیات پیشینیان

«آزموده را آزمودن خطاست»

ولی ایرانیان به این امر توجهی نکردند از جمله آنها :

1- اجازة اعمال نفوذ دادن به غربیان- غربیانی که همیشه از هر نظر توانسته بودند در ایران به منافع خود چه از لحاظ سیاسی و چه اقتصادی دست یابند.

2- توجه نکردن به عقاید- پیشنهادات و نظرات و روشنفکران کشورمان از جمله دکتر محمدمصدق که بزرگترین شخصیت دوران خود شناخته شد و در اثر این بی توجهی با مسئلة فرار مغزها رو به رو می شویم.

3- اشتباه بودن پایة حکومتی ایران که همانا استبداد بود و نارضایتی مردم از همه طبقات را به همراه داشت و حکومت رضاخان از هیچ گونه حمایت مردمی برخوردار نبود.

4- نفوذ گروههای مختلف غربی قبل انگلیس و شوروی و ایجاد تفرقه در بین مردم و تقسیم شدن افراد جامعه به گروههای موافق و مخالف حکومت و کودتاهایی که در پی این دوگانگی ها بوجود آمد و آشوبهای مختلف اساس جامعه را سست و لرزان کرد ولی در نهایت نتیجة آن در تاریخ معاصر رضایت بخش بود که پیروزی مردم را بر شاه مستبد ایران به همراه آورد.


مقاله بررسی آتشکده های ایران

مقاله بررسی آتشکده های ایران در 40 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی تاریخ و ادبیات
فرمت فایل doc
حجم فایل 1261 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 40
مقاله بررسی آتشکده های ایران

فروشنده فایل

کد کاربری 6017

مقاله بررسی آتشکده های ایران در 40 صفحه ورد قابل ویرایش

آتش و نور

- عرفان وعناصر طبیعی

اوج کمال انسانی سعی در نجات مشخصی نیست، زاهد و عابد و صوفی که نیل به کمال را در تزکیة نفس می‌جویند و از ما سوی قطع تعلق می‌کنند فقط گلیم خویش را از موج بدر می‌برد اما به کمال راه پیدا نمی‌کنند. کمال انسان حتی در آن همه انسان مثل فقیه و حکیم و واعض در نجات انسانهای دیگر اهتمام کند، غریق را از آب بیرون آورد و در ارشاد و دستگییر راه گم کردگان سعی بجا آورد، نیست. در آن است که از «خودی» خود قدم به بیرون گذارد، در ورای عالم محدود انسان ها با تمام انسانها، با کل کاینات و با جمیع عالم اتصال و اتحاد بیاید با آتش ونور، خاک و گیاه، با حیوان وانسان، با خورشید، ستاره و آسمان وحدت هویت پیدا کند، با ابر وباد و کوه و رود و رعد وباران احساس پیوند نماید، در وجود خود انسان را با عالم وعالم را با انسان قابل تبدل بیابد و بدین گونه به آن مرتبه از کمال که اکمل از آن قابل تصور نیست می‌رسد.

- پیدایش آتش

یافتن آتش بزرگترین پدیده زندگی آدمی است و پیشرفت تمدن انسان مدیون آتش است. از این رو آتش نزد همه اقوام و ملل از دورانهای دور تاریخی مقدس بوده است. بویژه نزد اقوام هند و اروپایی که در منطقه ای با زمستانهای سرد زندگی می‌کردند، نخستین آشنائیهای ملت‌های مختلف با آتش به صورتهای گوناگون بوده و به همین جهت اسطوره های بسیار در پیدایش آتش بوجود آمده است. برخی آن را به شکل آذرخش در آسمان دیده اند و آتش را عطیه ای آسمانی پنداشته اند، برخی دیگر آن رابه شکل توده سوزان سنگهای آسمانی دیده اند که از آسمان فرو افتاده و جنگلی را به آتش کشیده است. برخی دیگر آن را در آتشفشانها و گازهای شعله ور نفتی و به صورت آتشی که از زمین می جوشد دیده اند. قوم ایرانی نیز گویا نخستین بار آن را درتلاش زندگی یافته است. باری، داستانی که فردوسی آورده چنین است که هوشنگ شاه پیشدادی روزی به هنگام شکار که با گروهی همراه بوده، مار سیاه بزرگی بر سر راه می بیند، سنگی با شدت به سویش پرتاب می کند. بر اثر اصابت سنگ برسنگ، جرقه می جهد و خارو خاشاک اطراف آن به آتش کشیده می‌شود. مار می‌گریزد و شاه و همراهان به گردآتش به جشن و سرور تا شب هنگام پرداخته و نمی گذارند آتش هیچگاه خاموش شود، از آن گاه آن جشن را سده نام نهاده و هر ساله به پاس حرمت آتش ویادگار آن ، برپایش می کنند و آن را پدیده و هدیه اورمزدی دانسته وقبله گاه خود قرار می دهند:

نشد مارکشته ولکین ز راز






ازین طبع سنگ آتش آمد فراز

جهاندار پیش جهان آفرین






نیایش همی کرد خواند آفرین

که او را فروغی چنین هدیه داد






همین آتش آنگاه قبله نهاد

بگفتا فروغی است این ایزدی






پرستید باید اگر بخردی

شب آمد برافروخت آتش چو کوه






همان شاه درگرد او با گروه

- عناصر چهارگانه طبیعت ( رمزپردازی آتش)

برحسب عادت، چهار عنصر در طبیعت تشخیص می‌دهیم. ارسطو و نیز همه حکما از زمین (خاک) و هوا‌(باد) و آب و آتش سخن گفته اند. اما عنصر « آتش» در این کتاب مورد توجه ماست… بدین گونه آتش، جا و مقام بس ممتاز و شاخصی دارد، چون نمی توان آن را با سه عنصر دیگر که به زمین نزدیکترند ، قیاس کرد. و این چنین ناخودآگاه به کیفیت مینوی و آسمانی آتش می رسیم. درباطنیت یهود، برعکس، عنصر خاک (زمین) حذف شده، ولی آتش باقی و محفوظ مانده است؛ و (لویی) کلود دوسن مارتن ظاهراً این سنت عناصر سه گانه را پذیرفته است. در آموزهها و اصول عقاید مغرب زمین (حکمت هر مسی و قبالا)، آتش، در راس سلسله مراتب عناصر جای دارد؛ و در عرف قوم سلت و هندوان، میان آب و باد (هوا).

همه این باورها معلوم می دارند که آتش همواره عنصری اساسی محسوب شده است و در واقع نوعی وضع و حالت است و نه واقعیتی انضمامی و مخالط. آتش صمیمی و جهانشمول یا کلی، در قلب و بر زمین و در کیهان و کائنات، زنده است. هم در بهشت می‌درخشد و هم در دوزخ می‌سوزد. هندوان از این «دوگانگی» آتش ، دل آگاهی داشتند که همواره آگنی، ایزد آتش را به صورت خدایی دو چهره می‌پرداختند. قلمرو سلطه و استیلای آتش، گسترده و پهناور است؛ آتش پنهان، به عنوان پایه زندگی، در درون ماده، مخفی ونامرئی است و به زعم کیمیاگران، «گرما، کیفیتی است که چیزهای ناهمگن را از هم سوا می کند و چیزهای همگن را می پزد»

آتش زایاست. اگر بدرستی حفظ و نگاهداری و مهار شود، محرک تولید مثل است و بخشنده نیروهای جدید، جوانی را باز می گرداند و می زاید و مولد است؛ ققنس از شعله های که می سوزاندش، دوباره جان می گیرد. این آتشی که نگاهدار آدمی از بیم خطر و شر است، پاک کننده وزداینده نیز هست و همه چیزهای بد وشوم را نابود می کند. نقش ویرانگر آتش، طبعاً با نقش مثبت و سازنده اش، در تضاد است. مادام که آتش بپاید، عروج مشقت بار ماده تا حالت پاکی و خلوص تام و تمام، ادامه خواهد یافت و در این راه، ماده از شکل فشرده و جامد(زمین) به شکل مایع ( آب ) و سپس از حالت گازی (هوا) به حالت درخشندگی (آتش) خواهد رسید. مادام که آتش بپاید، انسان می تواند بر اشیایی که درمیانش گرفته اند، به تردستی و چابکی ، اعمال قدرت کند و اثربگذارد و از دولت ابزار ستایش انگیز آتش، آنها را به تبعیت از اراده خود وادارد و به سود خویش مورد استفاده قرار دهد و به کارگیرد. مادام که آتش بپاید، انسان با خدا ارتباط مستقیم خواهد داشت و مخلوق، خالقش را بهتر خواهد شناخت. بدینگونه آتش، مبنای حرکت تلقی شده در وزن و ضرباهنگ ادغام می شود. در اختر شناسی ، آتش ، مثلث آتشی است.

…. باید خاطر نشان ساخت که همه اعمالی که درباره آتش، پایدار مانده و تا دوران مادام آورده اند، از معتقدات آباء و اجدادی نشأت می‌گیرند، یعنی احساسات آن اقوام کهن، هم اینک به طرز عمیقی، روزگانی و امروزین اند و این چنین اراده زمانه مان بر این قرار گرفته است که نیاکانمان که چهره ای حیوان نما داشته اند، از هوشمندی، بهره مند نبوده اند.





مهر سلیمان

عناصر مربوط به همان مهر [سلیمان]:

آتش شعله برمی‌کشد (تجلی نور)

زمین جسم است

هوا به بالا صعود می‌کند اما به سبکی آتش نیست

آب به پایین می‌چکد اما به اندازه زمین جسیم نیست با یکدیگر مهر سلیمان را تشکیل می دهند»





ستاره شش پر پویای که به مهر سلیمان معروف است جنبه‌های مکمل مختلفی را نمادین می‌سازد. مثلث سربالا نماد آتش و در عین حال انسانی است که در جهت کائنات فعال و در جهت کائنات فعال و در جهت زمین منفعل است.

پایگاه نور و آتش در آیین زردشت: در این کیش، زرتشت،‌ نور و آتش را که پاک ترین پدیده روی زمین است و به هیچ وجه آلوده نمی‌شود،‌ سمبل اهورامزدا انتخاب کرد و برای آن پایگاهی بلند و پرشکوه برگزید. به همین دستاویز گروهی از نادانی و یا بدسرشتی و فریبکاری کیش زرتشت را دین آتش پرستی می‌نامند تا با این انگیزه به اندیشه خود بر یکتاپرستی این کیش سرپوش گذارند. در اینگاه باید به این نکته اشاره کرد که همین نادانانی که آیین زرتشت را به آتش پرستی می‌خوانند آسوده کنند خودشان به شایستگی نور و آتش باورداشته و به همین فرنود،‌ آنها در «خانه خدای خود» ‌شمع روشن می‌کنند و همچنین در کتاب دینی آنها هم،‌ این برگزیدگی شایسته نیز بازگو شده است.

آتش نزد اقوام مختلف:

آتش یا آذر، از روزگاران بسیار کهن،‌ تا بامروز توجه همه اقوام روی زمین را به خود جلب کرده و هرقومی به شکلی آنرا گرامی میدارد. در اینجا کاری به جنبه‌های فیزیکی ومادی و صنعتی آتش نداریم، زیرا دامنه مصرف و کارآیی آن زیاد است. فقط یک جنبه را در گذشته یک قسم تلگراف بی‌سیم و وسیله مخابره بوده نام می‌بریم. بنا به فرمان خشایارشاه، شاهنشاه هخامنشی (485-465 پیش از مسیح) از شوشتر و همدان دو پایتخت بزرگ،‌ تا به سرحد سرزمین پهناور ایران، بر جهان بلند به فاصله‌های معین ساخته و درشبها بوسیله مشعل و نورآن وعلائم مخصوص و معینی که داشتند از برجی به برج دیگر، وقایع مهم دورترین نقاط کشور را به مراکز می‌رسانیدند و تا چندی پیش از این تپه‌های مخابره در گوشه و کنار خاک پهناور ایران دیده می‌شد. مخابره خبر فتح آتن به وسیله سپهبد ایران به نام ماردینا در سال 479 پیش از میلاد به سارد و اطلاع آن به پادشاهی وقت ایران در شب همان روز یکی از آنهاست.

در شاهنامه و یادگار زریران نیز آمده است که به واسطه آتش افروزی، در بالای کوههای بلند لکشریان بگرد آمدن و آماده حرکت شدن آگاه می‌ساختند. در ادیان آریایی مانند زرتشتی، برهمنی و بودایی و همچنین در مذاهب سامی مانند موسوی، عیسوی و اسلام، حتی در نزد بت پرستهای آفریقا،‌ آتش اهمیت ویژه‌ای دارد. ایرانیان باستان، آتش را موهبت ایزدی می‌دانستند (یکی از چهار آخشیجی که نمی‌‌بایست به پلیدی آلوده شود) و شعله‌اش را یادآور فروغ رحمانی می‌خواندند،‌ آتشدان فروزان را در پرستشگاهها به منزله مهراب قرار می‌دادند. پیشوایان دینی ایرانیان و هندوان در اوستا و ریگ‌ودا، «آتروان» می‌باشند که به معنی «آذربایجان و یا پرستار آتش»‌ و آن کسی است که برای پاسبانی آتش گمارده می‌شود. در رم باستان نیز دوشیزگانی پاکدامن ودانا از خانواده شریف به نگهبانی آتش مقدس در معبد «وستا»‌ موظف بوده‌اند که به آنها «وستاویس»‌ می‌گفته‌اند. این نگهبان می‌بایست سی سال تمام در کمال پاک دامنی بسر برد و نگذارد آتش مقدس که پشتیبان دولت رم تصور می‌شده خاموش گردد. زرتشتیان نیز برای نگهداری و پاسبانی آتش، اشخاصی را به نام آتشبند تعلیم داده‌اند و به کار می‌گمارند که امروزه نام خانوادگی برخی از ایشان به سبب پیشه پدری آتشبند است.

آتش را آذر،‌ آدر، آتر نیز می‌نامند.
طبیعت و معماری:‌

ژیگموند فروید روانشناس برجسته،‌ فرهنگ را چنین تعریف می‌کند:‌ «فرهنگ مجموعه تمام توانائیها و وسایلی است که در خدمت دو هدف می‌باشد: محافظت از بشر در مقابل طبیعت و تنظیم روابط انسانی بین افراد» «فروید»‌ در توضیح اعمالی که در ارتباط با قسمت اول هستند،‌ در کنار استفاده از ابزارها و مهار آتش، از ساختن مسکن نیز نام می‌برد.

طبیعت ومعماری در کنار هم قرار ندارند، بلکه در هم ادغام شده‌ و یکدیگر را تکمیل می‌کنند.



اوستا (یسنا) دفتر دوم:

من آزادی رفت و آمد و آزادی خانه و کاشانه را برای هر آنکس که با چارپایانش بر روی این زمین بسر می‌برد، گرامی می‌داریم. به هنگام نیایش در برابر «زور»‌ باز می‌گویم: از این پس به زیان روستای مزدا پرستان دست نیازم و آهنگ تن و جان کسی نکنم.)

اوستا (یشتها) دفتر سوم:

ای زرتشت! «اردیسور اناهیتا»‌ از سوی آفریدگار [جهان] ،‌ «مزدا» برخاست. بازوان زیبا و سپیدش ـ که زیورهای پرشکوه و چشم نواز آنرا آراسته به ستبوی شانه اسبی است. [آناهیتا] پیکری نازنین و روانی بسیار نیرومند دارد و در نهاد خویش اندیشناک است…

… کدامین کسی مرا نیایش خواهد کرد و کدامین کس «زور»‌ آمیخته به شیرود به آیین پالوده به پیشکش من خواهد آورد؟ من برای چنین وفادار نیکدلی،‌ آرزوی خوشی می‌کنم و خواستار آنم که همواره خرم و شاد ماند.

ـ اوستا (مهریشت) کرده یکم (یشتها)

«مهر» دارنده دشتهای فراخ بدان کس که به وی دروغ نگوید (پیمان نشکند) اسبان تیزنک بخشد. «آذر» «مزدااهورا» بدان کسی که به مهر دروغ نگوید (پیمان نشکند) راه راست نماید .

ـ نتیجه (conclusion) : (اوستا)

اکنون در اوستا جستجو در میان همه نمونه هایی که آتر (آتش) در آنها ذکر شده به پایان بردیم و سعی خواهیم کرد که آنچه را جمع آوری نموده‌ایم خلاصه نماییم. در ابتدا،‌ آتریک واسطه یا قوه ذهنی و یا صورت و ظاهر اهورامزدا است و بیش از آن که یک واسطه‌ای است بی‌شباهت به امشاسپند (Amesh spentas) که عقاید و خصوصیات پسندیده هستند. آشکارترین عملکرد آتش پاداشی عادلانه به نیرنگ و پلیدی و یا حقیقت و راستی در زمان دادرسی روح ارزانی داشتن می‌باشد. در این کار آتش فریب پذیر نمی‌باشد (توسط شیطان) به سخن دیگر شیطان نمی‌تواند از پسامدهای عمل آنها بگریزد. قدرت آتش از اشا (Asha) ناشی می‌شود و از سوی دیگر با
(voba Mona) جهت تکمیل دستور اشا کار می‌کند و سرانجام پیروزی‌ نهایی در مقابل شیطان. آتش به وفاداران ومومنین کمک پایدار و روشنی می‌کند و این راهنمایی و کمک واضح بسیار آسان توسط مومن قابل درک است در این مفهوم آتش نورانی می‌کند و یا مسیر و راه اشا را فاش می‌کند. آتش تنها به مومن راهنمایی و کمک ارائه نمی‌دهد. همچنین آنها را در برابر ضربه‌ها و صدمات فیزیکی (جسمانی) که توسط (مظاهر فریب آمیز) حاصل می‌شوند محافظت می‌کند. در یسنا 46/7 بصورت مشخص این گفته مطرح شده است.


مقاله بررسی تأثیر موسیقی نظامی بر موسیقی ملی ایران

مقاله بررسی تأثیر موسیقی نظامی بر موسیقی ملی ایران در 39 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 29 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 39
مقاله بررسی تأثیر موسیقی نظامی بر موسیقی ملی ایران

فروشنده فایل

کد کاربری 6017

مقاله بررسی تأثیر موسیقی نظامی بر موسیقی ملی ایران در 39 صفحه ورد قابل ویرایش

آنالیز قطعه:

فرم مارش:

این قطعه برای یک ارکستر 32 نفره نظامی (meliterj Barnd) تنظیم شده است که شامل Clarinet Eb, Basson, Baritone Sax, Tenorsux, Alto sax, oboe, Flute, Piccolo هر کدام یک عدد clarinet Bb I,II,III نه عدد / Horninf I,II چهار عدد/ cornet دو عدد/ turmpet Bb یک عدد، Snar drum, Symbals, tuba, Euphoinm, Bass trombon, teror tromban, tromban / Bass drum هر کدام یک عدد.

قسمت مقدمه A با ارکستراسیون کامل و از درجه V گام سی بمل ماژور شروع می‌شود و در میزان 8 با کاوش کامل روی درجه T حل می‌شود. شدت اجرای مقدمه FF می‌باشد در قسمت a ارکستراسیون تغییر نمی‌کند ولی شدت اجرای آن یک F کاهش می‌یابد.

این قسمت با درجه I شروع می‌شود و از درجات VI,V,IV,II نیز در حل هارمونی این قسمت استفاده شده که نهایتا در ولت دوم از چند نت آلتره استفاده شده و با یک کاهش V به I خاتمه می‌یابد.

قسمت b در ارکستراسیون تغییری اعمال نشده ولی از لحاظ هارمونی متغیر است در این قسمت با یک مدولاسیون به گام F ماژور می رسیم که در ابتدا قسمت B درجه I این گام آمده است و در سه میزان پایانی این قسمت با یک کاونس کامل به تنالیته اصلی باز می‌گردد.

پس از خاتمه A با یک مقدمه چهار میزانی که تنالیتة Mib ماژور را مهیا می‌کند، وارد قسمت B یا trio می‌شویم و در این قسمت ساختار ارکستری تغییر می‌کند و شدت اجرا به MF کاهش می‌یابد و نیز تعدادی از سازها سکوت می‌کنند. این سازها عبارتند از : oboe, Flut, Piccolo و هر سه trombon . همچنین سعی شد از نتهای کشیده تری نسبت به دو بخش قبلی استفاده شود. هارمونی این قسمت که با درجه Mib I ماژور شروع می شود نهایتاً با یک مدولاسیون در ولت I به تنالیته Sib ماژور برمی‌گردد.


فهرست مطالب
عنوان .................................................................................................................... صفحه
فصل اول ..............................................................................................................

1- تقدیم ...............................................................................................................

2- تشکر ..............................................................................................................

فصل دوم (بخش تحقیق) .....................................................................................

بررسی تأثیر موسیقی نظامی بر موسیقی ملی ایران ............................................
فصل سوم ............................................................................................................

آنالیز مارش رویش ..............................................................................................

نت نگاری قطعه ....................................................................................................





این مقاله مطالعه‌ایست دربارة تأثیر موسیقی نظامی بر هنر موسیقی ملی ایران. تاریخ نیست ولی ضرورتاً باید موضوع را به شیوه‌ای تاریخی بررسی کرد و تصوری از چگونگی تأثیر تجربه‌ها و حرکت تکاملی و آکادمیک موسیقی جوامع غربی از طریق وسیله‌ای که در آن زمان یکی از معدود راه‌های حیات موسیقی در ایران بود را در ذهن خواننده آفرید.

به نظر «شوپنهاور» هنر، راه برگذشتن از وحشت هستی از زیستن در جهان آرام نبوغ و ژرف اندیشی است. او عالیترین هنر را تراژدی و والاترین هنر را موسیقی می‌داند، زیرا موسیقی هیچ ایده‌ای از ایده‌هائی که عینیت یافتگی بی‌میانجی خواست است را نشان نمی‌دهد. بلکه نشان دهندة خود خواست وماهیت « شیء در ذات خویش» است. به گفته شوپهناور اگر می‌توانستیم همة آنچه را که موسیقی بدون مفاهیم بیان می‌کند به درستی با مفاهیم بیان کنیم به «فلسفه راستین» می‌رسیدیم.

یقیناً شوپنهاور تنها فیلسوفی نیست که در مورد هنر موسیقی نظریات خویش را به جامعه عرضه کرده است. در میان فلاسفه می‌توان به نیچه، فین کنشتاین، زیگموند اسپات، هگل و کاپلستون اشاره کرد که به مقوله هنرموسیقی به طور جدی نگریسته‌اند و این خود بیانگر نقش و اهمیتی است که این هنر در جامعه داراست و به لحاظ داشتن همین نقش و اهمیت همواره در طول تاریخ دچار تغییر و نوساناتی بوده که ناشی از شرائط اجتماعی- فرهنگی- مذهبی و حتی سیاسی بوده است.

زمانی که انسان بدوی و وحشی به رشته‌های اصوات سازمان نایافته گوش فرا می‌دهد احتمالاً ریتم را تنها عامل مورد نیاز برای نشان دادن و ثابت نگه داشتن زمان می‌داند چنانکه در موسیقی پست مدرن نیز کم و بیش این نظر تکرار می‌شود.

زیگموند اسپات درک موسیقائی انسان وحشی توسط پاهایش را بسته به سطح تجربیاتش منطقی می‌داند و ننگی برای آن نمی‌داند اگر موسیقی را توسط پاهایش می‌شنیده، زیرا ریتم ساده‌ترین و در عین حال اساسی‌ترین عاملی است که صورت را به سوی زیبائی می‌کشاند. ولی اهمیت و نقش متقابل و اساسی موسیقی و مخاطب و شرایط، زمانی آغاز می‌شود که انسان این پدیدة هنری را توسط قلب و عقل نیز درک می‌کند و همین درک باعث بوجود آمدن انواع موسیقی از قبیل موسیقی کار، موسیقی خواب، موسیقی انقلاب، موسیقی نظامی و … می‌شود.

نوع تأثیر و تأثر پذیری موسیقی در جوامع و زمانهای مختلف تقریباً شبیه به هم بوده، به عنوان مثال می‌توان اروپای سده‌های میانه را با ایران زمان صفویه مقایسه کرد.

به عقیدة انگلس «کلیسا در سده‌های میانه»‌تمام شکلهای ایدئولوژی، فلسفه، سیاست، حقوق و هنر را به الهیات مربوط کرده و آنها را به صورت تقسیمات فرعی الهیات در آورده بود. [1]

در همین دوران در سال 1325 میلادی پاپ جان دوازدهم با صدور فرمانی «مکتب جدید» موسیقی را محکوم کرد. زیرا این موسیقی: «به جای خواندن ملودیهای قدیمی، ملودیهای جدید را بافت نویسی تازه ابداع کرد، سرعت را به موسیقی مقدس تحمیل کرد، ملودی را به کمک تزئین، سکون و پلیفونی تحلیل برد و کلمات مقدس را بر آهنگ‌های نامقدس افزود. خلاصه آنکه از جان گذشتگی را متلاطم ساخت، گوش را خمار و شنونده را از راه به در کرد.»


فارغ التحصیلان مدرسه موزیک وابسته به وزارت معارف:

سرهنگ،حسین لطفی (معلم درس تئوری و فارغ التحصیل دوره اول) ؛

داود نجمی؛

حسین نعیمیان؛

سرهنگ سید احمد نورانی (معلم سرود مدرسة موزیک و رئیس شعبة موزیک رکن 3 ستاد ارتش)؛

محمد ایروانی( یکی از سه تن فارغ التحصیلان دوره دوم مدرسه موزیک و از بهترین شاگردان و یولون نصرالسلطان بود

سرپرستی دسته موزیک اعتضادیه (اعتضاد السلطنه) و ارکستر مدرسه موزیک را برعهده داشت و برای تشکیل مدرسه موزیک نظام در افغانستان به آن کشور اعزام شد؛

سرهنگ، محمدانصاری( معلم درس تئوری) ؛

مصیب رضوانی؛

ضیاء مختاری؛ ( شاگرد سالار معزز و معلم سرود مدرسه ونویسندة‌ کتاب ارزندة خودآموز موسیقی ؛، است)؛

سرهنگ محمد نجمی؛

غلامرضا توافقی؛

علی جعفر جم؛

یاور آقاخان (صاحب منصب موزیک واستاد نت خوانی کلنل وزیری)؛

نصرالله زرین پنجه ( از شاگردان هنگ آفرین که بعدها به یکی از نوازندگان برجستة «تار» تبدیل شد)؛

محمو آقا نایب؛

قلی خان یاور؛

مرتضی حنانه، ناصحی و غریب نیز از شاگردان کلاسهای متوسطه موسیقی نظام بودند.

بنیانگذاران و استادان موسیقی نظامی:

آلفرد ژان باتیست لومر ( شرح حال و خدمات وی در صفحات گذشته ذکر شد)؛

غلامرضا خان مین باشیان «سالار معزز» ( علاوه بر کارها و خدمات برجستة وی که قبلاً ذکرش رفت، می‌توان به کارهای ذیل نیز اشاره کرد؛

ترجمه سه کتاب هارمونی، ساز شناسی و ارکستراسیون موسیقی نظامی به کمک مزین الدوله، تربیت افسران متخصص، کسب استقلال اداری آموزشی موسیقی نظام؛ با تاسیس اداره موزیک ارتش برای رسیدگی به وضع استخدامی، آموزشی، رفاهی و خدمتی افسران و درجه داران موزیک، جایگزینی مارشها و سرودهای ساخت افسران ایران به جای نوع خارجی آن و ساخت سرود ملی ایران پس از انقلاب مشروطه.

حسین خان هنگ آفرین ( فرزند عبدالله خان در سال 1293 هـ ق ) در تهران به دنیا آمد. پدرش میرزا عبدالله[1] حسین را برای فرا گرفتن موسیقی در شعبه موزیک نظام دارالفنون گذاشت. حسین از شاگردان برجستة لومر بود. وی علاوه بر آموختن علم موسیقی، نواختن پیانو، ویولن و سازهای بادی را فرا گرفت. همچنین با دستگاه‌های موسیقی ایرانی نزد میرزا عبدالله به خوبی آشنائی یافت. مدتی رئیس موزیک نظمیه بود سپس فرمانده‌ی یکی از رسته‌های موزیک قزاقخانه شد.

از سال 1300 تا 1310 ( هـ ش) رئیس دستة موزیک فوج پهلوی بود و یک بار همراه درویش خان برای پرکردن صفحه به اروپا سفر کرد. وی تا درجة سرهنگی ارتقا یافت و در سال 1331 (هـ ش) در سن 76 سالگی در گذشت. بسیاری از اساتید و مشاهیر موسیقی ملی، از شاگردان وی بودند.

نصرالله خان (نصرالسلطان) فرزند ارشد سالار معزز در 1300 هـ ق به دنیا آمد. مقدمات موسیقی را در شعبه موزیک دارالفنون فرا گرفت و در سال 1313 (هـ ق) به اتفاق پدر برای ادامه تحصیل موسیقی به روسیه رفت. در عهد مظفرالدین شاه به ایران بازگشت و رئیس یکی از دسته جات موزیک شد. پس از یک سال لقب نصرالسلطان را گرفت. بعد از مدتی به دعوت پسرش که فرمانده قشون شیراز بود سرپرستی موزیک قشون شیراز را به عهده گرفت. پس از ترور قوام الملک شیرازی به دست نعمت الله بروجردی یکی از بزرگان مشروطه به تهران بازگشت و برای تدریس کلاس موزیک دارالفنون فراخوانده شد. پیانو ساز تخصصی وی بود و در نواختن ویولن و ویولن سل نیز بسیار مهارت داشت در سال 1331 ( هـ ق) برای بار دوم به روسیه رفت و یکسال در آنجا ماند. پس از بازگشت با درجه یاوری ( سرگردی) ضمن تدریس هنرجویان – در واحد بریگاد قزاق مشغول شد. به علت تلاش شایسته در پیشبرد تحصیلی هنرجویان به دریافت مدال طلا از وزارت معارف نایل شد. پس از پیمودن مدارج نظامی به درجه سرتیپی رسیده و در سال 1300 (هـ ش) معان کل موزیک قشون شد. در همان سال با توجه به قانون جدید ترفیع افسران با درجه سرهنگی ضمن تصدی معاونت کل موزیک قشون، معاونت مدرسه موزیک نیز به او سپرده شد که در سال 1307 به علت وضع قانون عدم دریافت دو حقوق از صندوق دولت معاونت مدرسه موزیک را رها کرد و از سال 1310 ( هـ ش) پس از بازنشستگی سالار معزز تا سال 1314 (هـ ش) ریاست کل موزیک قشون را برعهده گرفت و در سال 1317 ( هـ ش) به علت عارضه سکته قلبی در سن 56 سالگی درگذشت. از شاگردان به نام او می ‌توان سرهنگ محمد ایروانی در موزیک نظام و غلامرضا خان خادم میثاق را در موسیقی ملی ایران نام برد.

سلیمان خان ارمنی: از هنرجویان دوره اول شعبه موزیک دارالفنون و از بهترین شاگردان لومر بود. علاوه بر ساز تخصصی‌اش کلارینت تمام سازهای متداول موزیک نظام را می‌نواخت در نواختن پیانو مهارت داشت و در زمان ریاست سالار معزز در مدرسه موزیک نظام معاون وی بود. پنج سال تدریس در مدرسه موزیک نظام، فرماندهی دسته موزیک قشون عبدالحسن میرزا ( فرمانفرما) سفر به فرانسه برای خرید ساز و وسایل موسیقی، ریاست دسته موزیک علاء الدوله، ریاست یکی ازدسته جات موزیک سلطنتی در زمان احمد شاه از دیگر کارهای وی است.

پس از کودتای سوم اسفند 1299 شمسی و متحد الشکل شدن نظامیان با دسته موزیک خود، به تیپ تیرانداز عراق منتقل شد و تا آخر خدمت رئیس دسته موزیک این تیپ در قصر قاجار و عشرت آباد بود. وی تا درجه سرتیپی ارتقا پیدا کرد و بنابر اطلاعاتی که در دست است تا سال 1302 شمسی زنده بود و به آقای حسین سنجری خواندن و نواختن نت تعلیم می‌داده است.

ارسلان خان ( ناصر همایون): (فرزند امیر خان تولد در سال 1283 ( هـ ق) و در سال 1339 ( هـ ق) در تبریز دیده از جهان فرو بست. پس از طی کردن دوره 8 ساله شعبه موزیک دارالفنون سرپرستی دسته های موزیک نظامی را برعهده گرفت.

در زمان مظفرالدین شاه رئیس دسته موزیک سلطنتی شد و با رسیدن به درجه سرتیپی لقب ( ناصر همایون) را دریافت کرد. در سفر اول مظفرالدین شاه همراه او بود و به دستور مظفرالدین شاه همراه موسیو برای خرید لوازم موسیقی به اروپا رفت. وی در نت نویسی و آهنگسازی مهارت داشت و در سال 1324 (هـ ق) پس از مرگ مظفرالدین شاه موسیقی را کنار گذاشت.

ابراهیم خان آژنگ : ( موسیقی نظامی را از لومر در دارالفنون آموخت و نواختن ویولن را از دووال فرانسوی و دستگاه‌های ایرانی را از حسنیقلی ، استاد تار یاد گرفت.

در سال 1332 ( هـ ق ) معاون سالار معزز در شعبه موزیک بود و پس از آن رئیس موزیک گارد نصرت شد. پس از تشکیل ادارة موسیقی کشور در سال 1317 شمسی معاون غلامحسین خان مین باشیان شد و پس از تاسیس رادیو سرپرستی نوازندگان رادیو را بر عهده گرفت. دو قطعه (سحر خیز ارتش) و (مارش آهن) و همچنین اپرت (دکتر ریاضیدان) و (فلان وبهمان) از آثار اوست.