دسته بندی | معارف اسلامی |
بازدید ها | 23 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 12 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 11 |
*تحقیق درباره انواع فعل یا ورز یا کارواژه*
انواع فعل در فارسی و در عربی:
در هر گزاره یک جزء اصلی وجود دارد که بدون وجود آن جمله ناقص و ناتمام است که به آن فعل می گوییم،مثل کلمه گذشت در این جمله.
مثال:فصل تابستان گذشت.
فصل آن کلمه ای است که دلالت می کند بر کردن کاری یا روی دادن امری یا داشتنحالتی در زمان گذشته یا اکنون یا آینده.
گفتیم در گزاره کلمه اصلی«فعل» است.هر جمله ای باید«فعل»داشته باشد عبارتی که در آن «فعل»نباشد جمله نیست.
فعل کلمه ای است که کاری یا حالتی را می رساند و معنی آن با زمان رابطه دارد.
زمان دارای سه مرحله است:
گذشته،اکنون،آینده
اکنون یا حال وقتی است که در حال گفتن جمله هستیم.
گذشته یا ماضی مرحله ای است که پیش از گفتن جمله بوده است.آینده یا مستقبل زمان بعد از گفتن جمله است.
فعل علاوه بر زمان بر یکی از سه شخص «گوینده»،
«شنونده»،«دیگرکس» نیز دلالت دارد.
مثال:در فعل«میروی»سه مفهوم وجود دارد:
یکی مفهوم انجام دادن کار که «رفتن» است،دیگر مفهوم زمان که در اینجا «حال» است.سوم مفهوم کسی که کار رفتن را انجام می دهد که در اینجا شنونده یا دوم شخص است.
هر فعل سه مفهوم،کار یا حالت و زمان شخص را در بر دارد.
فعل، وَرز یا کارواژه به بخشی از سخن گفته میشود که نمایانگر کار انجام شده یا یک رویداد یا یک حالت باشد. (مانند خواندن، بردن، پلاسیدن، زیستن، بودن).
از ورزها واژههای گوناگونی مشتق میشود از جمله نامهای مصدر.
فعل کلمه یا کلماتی است که یکى از معانى زیر را در زمان گذشته، حال، یا آینده نشان مى دهد:
ـ انجام دادن کارى(حمید نامه نوشت.)
ـ انجام پذیرفتن کارى ( غذا پخته شد.)
ـ رخ دادن حالتى (هوا روشن شد.)
ـ پذیرفتن حالتى (هوا روشن است.)
ـانجام دستور یا امرى ( نامه را بنویس.)
• مفاهیمى که در هر فعل وجود دارند، از این قرارند: معنا ـ زمان ـ شخص ـ تعداد.
فعل خاص فعلى است که صرف مى گردد، یعنى به شش ساخت زیر تبدیل مى شود:
اوّل شخص مفرد، دوّم شخص مفرد، سوّم شخص مفرد.
اوّل شخص جمع، دوّم شخص جمع، سوّم شخص جمع.
قسمت هاى اصلى فعل: بُن + شِناسه.
بن جزء ثابتى است که مفهوم اصلى فعل را نشان مى دهد. هر فعلى داراى بُن است. شناسه جزء متغیّرى است که شخص و تعداد فعل را نمایان مى کند. گاه پیش مى آید که فعل داراى شناسه نباشد. مثال:
دسته بندی | معارف اسلامی |
بازدید ها | 23 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 48 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 94 |
*تحقیق درباره فعل معتل و قواعد عربی*
به فعلی که در ریشة آن حرف علّه (و، ی، ا) وجود داشته باشد «فعل معتل» میگویند.[1]
مانند:«وعد، یسر، قول، بیع، دعو، رمی و …»
از این جهت که حرف عله چندمین حرف ریشه باشد فعل معتل، به سه دسته تقسیم می شود: مثال، اجوف، ناقص
1-معتل مثال: فعلی است که اولین حرف ریشة آن، حرف عله می باشد.
الف)مثال واوی مانند:وعد(وعده داد)، وصل(رسید)، ودع(رها کرد، ترک کرد)، وهب(بخشید)…
ب)مثال یائی مانند یقظ (بیدار شد)، یسر(آسان شد)، یئس(ناامید و مأیوس شد)…
2معتل اجوف: فعلی است که دومین حرف ریشة آن، حرف عله می باشد.
الف)اجوف واوی مانند: قول (گفت)، عود(بازگشت)…
ب)اجوف یائی مانند: بیع(فروخت)، سیر(حرکت کرد)…
3-معتل ناقص: فعلی است که سومین حرف ریشة آن، حرف عله می باشد.
الف)ناقص واوی مانند: دعو(دعوت کرد، خواند)، تلو (تلاوت کرد)…
ب)ناقص یائی مانند: رمی (پرتاب کرد)، هدی (هدایت کرد)…
وجود حروف عله در ریشة فعل های معتل باعث می شود که تلفظ بعضی از صیغه ها دشوار یا غیر ممکن باشد به همین دلیل برای حل این مشکل تغییراتی در فعل های معتل به وجود می آوریم که به این تغییرات «اعلال» می گویند.
مثلاُ «قول» برای تلفظ راحت تر به «قال» تبدیل می شود و «یرمی» به «یرمیُ»، «لم تقول» به «لم تقل».
بنابراین به تغییراتی که در فعل معتل ایجاد می شود«اعلال» می گویند.[2]
در فعل معتل سه نوع اعلال (تغییر) بوجود می آید:(اعلال به قلب، اعلال به حذف، اعلال به اسکان)
[1] -در اصل حروف علّه فقط دو حرف «و،ی» می باشد و تمام فعل های معتل که در ریشة آن ها «ا» وجود دارد این الف در اصل «و» یا «ی» بوده و به خاطر اعلال تبدیل به «ا» شده مثل «قال» که در اصل «قول» می باشد و «باع» که در اصل «بیع» می باشد به همین دلیل هر یک از انواع معتل (مثال، اجوف، ناقص) به دو قسمت «واوی» و یا «یائی» تقسیم می شوند.
[2] -ضمناً تعداد کمی از فعل های معتل وجود دارد که دو حرف اصلی آنها حرف عله است به این نوع فعل ها معتل «لفیف» می گویند مانند «روی» (روایت کرد) «هوی» (درخواست، دوست داشت) «وقی» (محافظت کرد) «وفی» (وفا کرد) و …
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 25 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 7 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 8 |
*مقاله ای جالب درباره دنیای پس از اسپرانتو*
مقدمه
میخانه اگر ساقی صاحبنظری داشت،
میخواری و مستی ره و رسمِ دگری داشت.
بهنظر میرسد که شاعر از "ره و رسم" میخواری موجود راضی نبوده و علت آنرا نبودِ "ساقی صاحبنظر" میداند. تعبیر اسپرانتیستی این شعر، شاید این باشد که نظم زبانی موجود در دنیا، نظمی صحیح و کارآمد نیست، و علت آن، فقدان اسپرانتیستهایی است، که از روشهای درست و کارآ برای ترویج اسپرانتو در دنیا استفادهکنند. و این در حالی است که اهمیت زبان برای انسان – چه در ارتباط او با دیگران و چه در ارتباط او حتی با خودش – بسیار بنیادی و کلیدی است، تا جایی که بهعنوان مثال، بنابر گفتهی لودویگ ویتگِنشتاین (1951-1889)، فیلسوف اتریشی-انگلیسی:
"محدودههای زبان من، مرزهای دنیای من است."
و این واقعاً باعث تأسف است که محدودهی دنیای اکثریت قاطع انسانهای هزارهی سوم، هنوز مرزهای محدودِ زبانهای قومی – و یا حداکثر ملی - ایشان است!
اهمیت زبان و ویتگنشتاین
گرِگوری بِرگمَن (-1979)، نویسندهی جوان کتاب جدید (2004) The little book of bathroom philosophy که در ایران با نام "کتاب کوچک فلسفه" (با ترجمهی کیوان قبادیان و توسط نشر اختران) منتشر شده است، در این کتابِ موجز فلسفه، هنگامی که به ویتگنشتاین میپردازد، میگوید:
"نفوذ ویتگنشتاین فوقالعاده است، زیرا برای علم فقط یک وظیفهی مشروع قائل بود: توجه به کاربرد زبان بهگونهای که از معضلات فلسفی ناشی از کاربرد نادرست کلمات اجتناب شود."
ویتگِنشتاین، که از شاگردان برتراند راسل (1970-1872) فیلسوف و ریاضیدان انگلیسی بود، بنابر گفتهی بسیاری، اندیشهی فلسفی قرن بیستم را متحول کرد. وی دربارهی اهمیت زبان بسیار صحبت کرده است، ازجمله درمورد رابطهی بین واقعیت و زبان گفته است که:
"همهی واقعیتها به این اعتبار واقعیتاند که میتوانیم دربارهی آنها حرف بزنیم و تصویرشان کنیم." (تناظر سهگانهی واقعیت، اندیشه در ذهن انسان و زبان)
همچنین در مورد قدرت و رسا بودن زبان در تبیین مطالب و مسائل گفته است که:
"هر چیزِ گفتنی را، بهوضوح میتوان بر زبان جاری ساخت."
در نظر ویتگنشتاین – شاید همانطور که سهراب سپهری نیز گفتهاست: "واژه باید خودِ باد، واژه باید خودِ باران باشد." - کلمه خودِ معنی است، چرا که بهزعمِ او:
"اگر راست باشد که کلمات معنی دارند، پس چرا کلمات را دور نمیاندازیم و معنیشان را نگه نمیداریم؟"