فایل شاپ

فروش مقاله،تحقیقات و پروژه های دانشجویی،دانلود مقالات ترجمه شده،پاورپوینت

فایل شاپ

فروش مقاله،تحقیقات و پروژه های دانشجویی،دانلود مقالات ترجمه شده،پاورپوینت

مبانی نظری و پیشینه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی دارای منابع کامل فرمت doc
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 41 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 32
مبانی نظری و پیشینه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی

فروشنده فایل

کد کاربری 7243

مبانی نظری و پیشینه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی

دارای منابع کامل

رفرنس دهی منظم

ذهن آگاهی

مفهوم ذهن آگاهی

بارزترین و رایج ترین شیوه مراقبه در CBT به طور کلی «آموزش ذهن آگاهی» نامیده می شود. پژوهشگران به صورت تجربی نشان داده اند که آموزش ذهن آگاهی، در یاری دادن بیماران جهت مقابله با هیجان های دشوار، کارآمد است. به همین دلیل درمانگرانی که در جستجوی گسترش دامنه CBT جهت بهبود تنظیم هیجان هستند، علاقه خاصی به آموزش ذهن آگاهی دارند. هدف آموزش ذهن آگاهب، عبارت است از تشویق بیماران به تجربه کردن هیجان ها با سعه صدر، در همان لحظه، و بدون واکنش پذیری شدید رفتاری. امروز آموزش ذهن آگاهی به عنوان یکی از ویژگی های اصلی مقابله با تنظیم هیجان و تحمل عواطف، به طور فزاینده ای در رویکردهای برجسته رفتاری و شناختی مانند ACT (هیز و همکاران، 1999)؛ شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی یا همان MBCT (سگال، ویلیامز، و تیزدل، 2002) مورد استفاده قرار می گیرد(لی هی، تیرچ، ناپولیتانو، 2007؛ ترجمه منصوری راد، 1393).

ذهن آگاهی به معنی توجه کردن به زمان حال به شیوه ای خاص، هدف مند و خالی از قضاوت است (کابات زین، 1990). ذهن آگاهی یعنی بودن در لحظه با هر آنچه اکنون هست، بدون قضاوت و بدون اظهار نظر درباره آنچه اتفاق می افتد؛ یعنی تجربه واقعیت محض بدون توضیح (سگال و همکاران، 2002). این فرآیند شامل ایجاد روش خاصی از بذل توجه به تجربیات ما است که کم و بیش با روش متداول و روزمره بذل توجه ما به زندگی خود تفاوت دارد. ذهن آگاهی، بیانگر نوعی مشاهده متمرکز، انعطاف پذیر، و لحظه به لحظه آشکار شدن جریان افکار، احساسات، و حس های جسمانی است که خود را در حیطه هوشیاری ما عرضه می کند. از دیدگاه فرد ناظر آگاه و بردبار، ما افکار را به صورت افکار، هیجان ها را به صورت هیجان، حس های جسمانی را به صورت حس های جسمانی تجربه می کنیم. در ذهن آگاهی از ما خواسته می شود تا اولاً قضاوت خود درباره این تجربیات را به حالت تعلیق در آوریم، و ثانیاً آگاهی خود را برای چندمین بار با جدیت و در عین حال به آرامی، به جریان رویدادهایی معطوف داریم که در حیطه هوشیاری ما قرار دارند (لی هی و همکاران، 2007؛ ترجمه منصوری راد، 1393).

تکنیک های ذهن آگاهی

مواجهه

اولین مطالعه ای که اثرات کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR)( کبات زین، 1982) را مورد توصیف قرار داد، کاربرد آن در درمان بیماران مبتلا به درد مزمن بود. MBSR تا حدی مبتنی بر تمرینات سنتی مراقبه است، و غالبا شامل دوره های وسیع نشستن بدون حرکت می باشد. اگر چه یک وضعیت نسبتا آرامش یافته ای ایجاد می شود، اما عدم تحرک طولانی می تواند منجر به ایجاد درد در عضلات و مفاصل شود. در دستور العمل هایی که به مراجعان در مراقبه داده می شود، تاکید می گردد که وضعیت خود را برای رهایی از درد تغییر ندهند، بلکه در عوض مستقیماً توجه دقیقی بر حس های درد داشته باشند و با نگرش های بدون قضاوت به این حس ها توجه کنند؛ همچنین شناخت ها، هیجانات و کنش هایی که غالباً با حس های درد همراه هستند را مورد توجه دقیق و پذیرش قرار دهند. اعتقاد بر این است که توانایی مشاهده بدون قضاوت، حس های درد و پریشانی همراه با درد را کاهش می دهد(امیدی و محمد خانی، 1387).


مبانی نظری و پیشینه تحقیق درباره کودکان تیزهوش

مبانی نظری و پیشینه تحقیق درباره کودکان تیزهوش رفرنس دهی کامل دارای منابع کامل قابل ویرایش
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 32 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 20
مبانی نظری و پیشینه تحقیق درباره کودکان تیزهوش

فروشنده فایل

کد کاربری 7243

مبانی نظری و پیشینه تحقیق درباره کودکان تیزهوش

منابع کامل

رفرنس دهی منظم

تیزهوش

تعاریف تیزهوش

تعبیرهای متفاوت بسیاری از تعریف کودکان تیزهوش برای جامعه ما وجود دارد و تعبیری که در زیر می آید. به اندازه هر تعبیر دیگری قابل قبول است. این تعبیر، دریافت جاری از این پدیده را به همراه ابعاد گوناگونی از تیزهوشی منعکس می کند(گلاگر ، 1984؛ ترجمه مهدی زاده و رضوانی، 1381).

کودکان تیزهوش و بااستعداد کسانی هستند که بر طبق تشخیص افراد صلاحیتدار و اهل فن به دلیل استعداد های برجسته خود قادر به عملکرد های عالی هستند. این کودکان به خدمات و برنامه آموزشی متفاوتی و رای آنچه معمولاً از طریق برنامه عادی مدرسه ارائه می شود نیازمندند تا به مسئولیتشان نسبت به خود واقف شوند. کودکان برخوردار از عملکرد بالا شامل کسانی می شوند که در هر یک از زمینه های زیر دارای موفقیتی مشهود و یا توانایی بالقوه ای باشند:

1- توانایی ذهنی عام

2- استعداد تحصیلی خاص

3- تفکر سازنده یا خلاق

4- توانایی رهبری

5- هنرهای نمایشی و دیداری

6- توانایی روانی-حرکتی

توانایی در به کار گیری سیستمهای نمادی آموخته شده ذهنی را شاید بتوان شرط لازم برای تیزهوشی دانست. این توانایی به دانش آموز تیزهوش اجازه می دهد که بدون انتظار از معلم یا محیط مطالب را با اتکای به خود فرا گیرد و اشکال و نتایج نوینی را تصور و خلق کند. بدین ترتیب این سیستمهای نمادی به یادگیرنده استقلال می بخشد(گلاگر ، 1984؛ ترجمه مهدی زاده و رضوانی، 1381).

گرچه نمرهء آزمون هوش می‌تواند ملاک نسبتا خوبی برای‌ تعیین‌ و‌ تعریف کـودکان تـیزهوش باشد اما باید توجه‌ داشت‌ که‌ این‌گونه آزمون‌ها قادر به‌ اندازه‌گیری همهء جنبه‌های هـوش‌ نـیستند، برای‌ مـثال، یکی از ویژگی‌های کودکان تیزهوش که‌ در تعریف و شناسایی آنان به‌کار می‌رود، قدرت رهبری‌ و مدیریت و نیز خلاقیت آنان‌ است‌ کـه‌ تـست‌های هوشی‌ نمی‌توانند‌ این‌ ویژگی‌ها را اندازه‌گیری کنند. اربن(1990)در تعریف‌ خلاقیت می‌گوید: "خلاقیت‌ توانایی‌ پدید آوردن یک چـیز جـدید،غیرمعمول و شـگفت‌آور است‌". به‌گفتهء اسمیت، نیزورت و هانت(1976)، در اصلاحیهء تربیتی‌ 1978‌ قانون عمومی‌ 561-95 بخش 902 آموزش و پرورش آمریکا،کودکان تیزهوش چنین‌ تعریف‌ شده‌اند:

کودکان و نوجوانان سنین قـبل‌ از‌ دبـستان، دبستان یـا دبیرستان که دارای توانایی هوشی بالا، خلاقیت، توانایی در یک موضوع علمی خاص‌ و توانایی مدیریت و رهـبری هـستند‌ و به‌ خدمات‌ آموزشی خاص نیاز‌ دارند.به‌هرحال، ضریب‌ هوشی یکی از ملاک‌های‌ بسیار مناسب‌ برای شناسایی کودکان تیزهوش به‌حساب می‌آید. ضریب هـوشی 140-130 مـلاک تعیین کودکان تیزهوش است (ملک پور، 1380).


مبانی نظری و پیشینه تحقیق خود، خودپنداره و خودپنداره بدنی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق خود، خودپنداره و خودپنداره بدنی
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل docx
حجم فایل 87 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 44
مبانی نظری و پیشینه تحقیق خود، خودپنداره و خودپنداره بدنی

فروشنده فایل

کد کاربری 4674

مبانی نظری و پیشینه تحقیق خود، خودپنداره و خودپنداره بدنی

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع :انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل:WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::

-1 تعریف خود، خودپنداره و خودپنداره بدنی

  • 2-1-1 خود :
  • با مرور اجمالی نظریه‌ها و به طور کلی در روانشناسی معاصر، اصطلاح خود به دو معنای مختلف به کار می‌رود. از یک طرف به عنوان گرایش‌ها و احساس‌های فرد راجع به خودش و از طرف دیگر به عنوان گروهی از فرایندهای روانی که رفتار را کنترل و تنظیم می‌کنند (هال و لیندزی، 1970 ؛ به نقل از نصری، 1383).
  • · 2-1-2 خود پنداره :
  • از نظر بسیاری از نظریه‌پردازان، از جمله کارل راجرز، خودپنداره مهمترین جنبه واحد از شخصیت یک فرد می‌باشد. حقیقت آن است که مردم بیش از آن‌چه که به دیگران علاقه دارند، به خود علاقه‌مندند. به طور خلاصه می‌توان گفت که خودپنداره چارچوبی شناختی است که به واسطه آن به سازمان‌بندی آن‌چه که درباره خویش می‌دانیم، می‌پردازیم و اطلاعاتی را که به خود مربوط می‌شود، بر پایه آن پردازش می‌کنیم. این قبیل «طرحواره‌های خود» دربرگیرنده مؤلفه‌های خاصی نیز می‌باشند که در نقش گرایش‌های شخصیت عمل می‌کنند. سه مورد از این مؤلفه‌ها عبارتند از: تفاوت‌های فردی در شیوه‌ی ارزشیابی خود، باور کردن خود برای تلاش در جهت دستیابی به اهداف مطلوب و علاقه نشان دادن به میزان اثر گذاشتن بر روی دیگران از طریق رفتارهای خود (صالحی‌فدردی، 1373).
  • مفهوم خودپنداره مجموعه استنباط‌هایی است که یک شخص براساس تجربیات خودش درباره خود دارد. بنابراین خودپنداره یک فرد ممکن است از مشاهداتی که او از خودش دارد و توصیف‌های سایر مردم از او باشد. تجربه‌ای که خود با خودپنداره شخص ناهماهنگ باشد غالباً ایجاد تشویش می‌کند. در درون شخصیت یک فرد، تصویر خود، یک متغیر واسطه‌ای بین تجربیات فرد و متغیر تابع رفتار است. یک فرد براساس تصوری که از خودش دارد رفتار و تأثیرات محیطی اش او را تفسیر می‌کند (مک‌رونالد، 1965؛ به نقل از نصری، 1383).
  • خودپنداره، همیشه قابل تغییر است. زیرا در اثر رابطه شخص با محیط، پنداره او از وجود خودش دائماً تغییر می‌کند، ولی این تغییرات در دوران کودکی خیلی زیادتر از دوران بزرگسالی است. اگرچه خودپنداره متغیر است، لیکن در عین حال نیز سعی می‌کند حالت ثبات خود را نگه دارد. در رفتار افراد بشر، ثبات، یکنواختی و توالی قابل ملاحظه‌ای موجود است. این حقیقت حتی زمانی‌که شخص خود را کم‌ارزش و حقیر می‌پندارد نیز وجود دارد. فرد آنچه را که با خودپنداره خویش توافق ندارد قبول نمی کند و به خصوص موقعی که «خود» در شخصی به خطر بیفتد، وی به شدت در مقام مقاومت و مقابله برمی‌آید و از تغییرپذیری احتراز می‌جوید. به عکس در محیط آرام و بی‌خطر، فرد تجارب تازه‌ای می‌طلبد و میل دارد تغییر مطلوب در خود ایجاد کند. خودپنداره برای متخصصان بهداشت روانی نیز اهمیت خاصی دارد. زیرا پندار فرد از شخصیت خود تا اندازه زیادی تصور او راجع به محیطش را تعیین می‌کند و این دو عامل، نوع رفتارهای او را طرح‌ریزی می‌نماید. اگر تصور فرد از خود مثبت و نسبتاً متعادل باشد شخص دارای سلامت روانی است و اگر به عکس خودپنداره شخص منفی و نامتعادل باشد او از لحاظ روانی ناسالم شناخته می‌شود (بیابانگرد، 1373).
  • 2-1-3 خودپنداره بدنی :
  • خودپنداره بدنی یکی از سازه های روانشناختی و یک مفهوم محوری برای روانشناسان سلامت است (زنجانی و همکاران، 1387). اصطلاح خودپنداره بدنی دو بعد ادراکی و نگرشی دارد. مؤلفه ی ادراکی خودپنداره بدنی به چگونه دیدن شکل، اندازه، وزن، چهره، حرکت و اعمالمان مربوط می شود در حالی که مؤلفه ی نگرشی به این موضوع مربوط می شود که ما چه احساسی درباره ی این ویژگی ها داریم و چگونه این احساس ها رفتارمان را هدایت می کند(گلیسون، 2006).
  • خودپنداره بدنی دارای موجودیت و جوهره ای پویا می باشد زیرا دائماً توسط دریافت ها و تجارب جدید تغییر یافته و یا تعدیل می شود. خودپنداره بدنی به مثابه ی پرده ی هدف یا نشانه ای می باشد که شخص مهم ترین احساسات شخصی، اضطراب ها و ارزش هایش را بر روی آن فرافکنی می کند. خودپنداره بدنی می تواند مجموعی از نگرش های خودآگاه و ناخودآگاه فرد نسبت به بدنش باشد که شامل دریافت های حال و گذشته و احساساتی در مورد اندازه، عملکرد، ظاهر و توانایی های بالقوه می شود(پوپ، سولومون و دان،2007).
  • · مفهوم شخص از بدنش بخش اصلی و مهم خودپنداره ی او می باشد. بدن می تواند به صورت کپسول یا پوشینه ای تصور شود که شخص همیشه در آن احاطه شده و از طریق آن با دنیا ارتباط برقرار می کند. شخص با بدنش 24 ساعته از زمان تولد تا مرگ زندگی می کند. این بخش (یعنی بدن) مادی ترین و قابل مشاهده ترین قسمت «خود» می باشد و اگرچه این بخش به تنهایی تمامی حس «خویشتن» را توضیح نمی دهد، در تمام طول زندگی به عنوان پشتیبان و لنگری برای خود آگاهی باقی می ماند (بلینو و همکاران، 2006).
  • · 2-2 موضع گیری نظری در خصوص خود پنداره بدنی:
  • پیدایش خودپنداره به عنوان یک مفهوم نوین روانشناسی به کارهای ویلیمام جیمز، که به عنوان اولین پژوهشگر روانشناسی خود نامیده می شود، باز می گردد. او خودپنداره را به عنوان معادلی برای خود- ارزیابی مفهوم سازی کرد. جیمز خودپنداره را یک صفت در نظر می گرفت و ادعا کرد که هر شخص همواره یک سطح از احساس به خود را تجربه می کند. افراد یک خط پایه از احساس ارزش، اهمیت، دوست داشتن و پذیرش نسبت به خود را دارند. بنابراین از دید جیمز خودپنداره، عاطفی است. سطح ارزش خودپنداره به عنوان صفت در هر شخص از محیط بیرونی فرد کاملاً مستقل است، در مقابل خودپنداره به عنوان حالت در پاسخ به موفقیت ها و شکست ها درزندگی فرد تغییر می کند(گوئیندون، 2010).
  • کولی(1902) بر عاطفی بودن خودپنداره تأکید کرد، او باور داشت که درک خود به واسطه درک قضاوت دیگران تعیین می شود. تصور ما از اینکه چه چیز باشیم با محیط اجتماعی ما گره خورده است. افراد مهم، آینه های اجتماعی هستند که ما برای کشف نظرات آنها در مورد خودمان به آنها خیره شده ایم. ما خود را آنگونه تصور می کنیم که دیگران درمورد ما فکر می کنند، آنگونه که در مورد ویژگی های ما، ظاهر و رفتارما فکر می کنند(به نقل ازگوئیندون، 2010).
  • مید(1934) خود را به عنوان محصول تعامل در نظر گرفت به این معنا که افراد خود را به در بازتاب رفتار دیگران تجربه می کنند، اگر چه مید مستقیماً به مفهوم خودپنداره اشاره نکرد اما او خود ارزیابی را به عنوان یک نگرش نسبت به خود مورد بحث قرار داد. بر عکس جیمز و کولی، دیدگاه مید ماهیت شناختی دارد. او بر این باور است که خود از تعامل مداوم من( بخش فاعلی، شخصی و تجربه کننده خود) با مرا(جنبه مفعولی و اجتماعی خود) رشد می یابد. بخش فاعلی خود تنها آگاهی از تجربیات فکرکردن و احساس کردن فرد از زمان نوزادی تا کنون را شامل می شود. رشد تدریجی بخش مفعولی از زمانی آغاز می شود که کودکان می توانند اشیاء را به صورت متمایز از خودشان درک کنند. از نظر مید افراد خودشان را از طریق ادراکشان از محیط بیرون و اجتماع تجربه می کنند. خود محصول دنیای اجتماعی است. بخش مفعولی خود ویژگی های خود را از نظرگاه دیگران "تعمیم یافته" متمایز می کند. فرمول بندی مید بصورت ضمنی به فرآیندی اشاره می کند که از طریق آن قضاوت های دیگران مهم یک حس کلی از خود- ارزشمندی به عنوان یک فرد را ایجاد می کند. جیمز، کولی و مید باور دارند که تصویر- خود بوسیله محیط اجتماعی، مشخصاً از طریق ادراک ارزیابی هایی دیگران تحت تأثیر قرار می گیرد(به نقل از کمپل، 2006).

چندین نفر از نظریه پردازان پیشگام در حوزه شخصیت نیز در دانش و درک ما در ارتباط با خودپنداره نقش دارند.کارن هورنای(1950) بیان کرد که هر شخص با یک توانایی بالقوه متولد می شود ازطرفی خودپنداره فرد متأثر از میزان موفقیت فرد در دست یافتن به آن توانایی بالقوه است(نقل از کوچ، 2006).